نوشتنی ها...

از پنجره روزگار به درخت عمر که مینگرم / خوش تر از یاد خداوند ثمری نیست

نوشتنی ها...

از پنجره روزگار به درخت عمر که مینگرم / خوش تر از یاد خداوند ثمری نیست

نامه عاشقانه...


سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام میگیرید که من نه تورا رها کرده ام و نه با تو دشمنی کرده ام. ضحی1-2

افسوس که هرکس را به سوی تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم اورا به سخره گرفتی. یس 30

و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی. انعام4

و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام. انبیاء 87

و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری. یونس24

و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری. حج 73

پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه  گمان هایی. احزاب 10

تا زمین با آن فراخی برتو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی، که من مهربانترینم در بازگشتن. توبه118

وقتی در تاریکی ها مرا به زاری خواندی که اگر تورا برهانم با من می مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی! انعام 63-64

این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هر وقت سختی به تورسید از من ناامید شده ای. اسرا 83

آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟ شرح 2-3

غیر از من ، که برایت خدایی کرده است؟ اعراف 59

پس به کجا می روی؟ تکویر 26

پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ مرسلات 50

چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟ انفطار 6

مرا به یاد می آوری؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را درآسمان پهن کنند و ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم. تا قطره ای باران از خلال آنها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، واین در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود. روم 48

من همانم که میدانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد و در شب روحت را در خواب به تمامی باز میستانم. تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی بر می انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این ادامه می دهم. انعام 60

من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت می دهم. قریش 3

برگرد، مطمئن برگرد، تا یکبار دیگر با هم باشیم. فجر28-29

تا یکبار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. مائده 54

 

منبع: nooroney.blogfa.com/post-628.aspx

خدا نورباران کرده شبهایت را...


امام کاظم علیه السلام می فرمایند: رجب نام نهری است در بهشت که از شیر، سفیدتر و از عسل، شیرین‏تر است; هر کس یک روز از آن را روزه بدارد خداوند از آن نهر به او بیاشامد.

وچقدر زیباست که این ماه بوی بهشت می دهد و چقدر خوب که هستیم و خدا فرصتی داده تا قدر زندگی را بیشتر بدانیم و برویم تا اوج آنجا که فقط نور است....

لیلة الرغایب شب آرزوها یکی از بهترین شب هاست، این شب شبی است که در آن عطاها و مواهب فراوان بدست می ‏آید...

اولین شب جمعه ماه رجب... آرزوها و خواسته هامون رو بخوایم و برای همدیگه هم دعا کنیم..........

رجب ماه خداست همانطور که پیامبر ما فرمودند پس خدا توجه ویژه ای به این ماه داره و اونقدر پیش خدا عزیزه که یک روز روزه در این ماه رضایت خدا رو در پیش داره...

پس نگاهمون رو از آسمون برنداریم این شبها نوربارونه نوربارون.......

 

 

*اگه خواستین برای یه نفر دعا کنید تواین شب،  تا به آرزوش برسه  اون یه نفر چه کسی هست؟ (دوست داشتین تو نظراتون بگین)

این کجا و آن کجا...

 


پوستر از: http://www.negarkhaneh.ir/~delparizad/PicDetail-191373/


رسول خدا (ص):در شب معراج که به آسمانها رفته بودم ملکوت، زنی را دیدم که سر تا پایش تماما به شکل سگ بود و آتش از پائین اش داخل می شد و از دهانش خارج می شد از جبرئیل پرسیدم این شخص کیست ؟گفت:او زنی بوده که در دنیا آوازه خوانی یا نوازندگی می نموده است.        

منبع:حیوه القلوب مجلسی باب معراج


چطور شد که تمام موفقیت‌ها و درخشش‌های خود روی صحنه را زیر پا گذاشتی و به اسلام گرویدی؟

 ماشا: من به لطف خداوند به سوی او گام برداشتم. این اراده خدا بود.

 • آیا راهی که برای مسلمان‌شدن طی کردی، مسیری طولانی بود؟

 ماشا: من دو سال است که مسلمان شده‌ام. یک روز مطلع شدم که یکی از نزدیکترین دوستانم بر اثر یک حادثه در شهری دیگر به حالت کما رفته است. من نمی‌دانستم که چطور می‌توانم به او کمک کنم. آن روز برای اولین بار نماز خواندم و دست به دعا برداشتم و از خدای بزرگ کمک خواستم.

 روز بعد همان دوستم با من تماس گرفت و گفت: «در آن حالات بیهوشی من تو را می‌دیدم و تو خیلی زیاد به من کمک کردی!»، من در آن لحظه بسیار گریستم؛ زیرا برای اولین بار در زندگی‌ام بود که چیزی از خدا می‌خواستم.

 

ادامه مطلب ...

م.....ا.....د.....ر.....

تولد حضرت فاطمه سلام الله و روز مادر پیشا پیش مبارک...



امسال وقتی یاد روز مادر افتادم اولین تصویری که تو ذهنم اومد مادر یکی از دوستانم بود که چند روزی به عید مونده بود از این دنیا رفت... خیلی جوون بود به خاطر بیماری MS که داشت و تشدید شده بود نتونست دووم بیاره و از کنار تنها فرزندش که دوست من باشه رفت... حالا ازتون میخوام براش یه صلوات بفرستین....ممنون


حالا یه چیز دیگه ای که به ذهنم میاد بچه هست، بچه های ریزه میزه که براتون چندتا عکس گلچین کردم میزارم... امیدوارم خوشتون بیاد....

من که گفتم حالا نوبت شماست اگه دوست داشتین برام بگین امسال وقتی یاد روز مادر میفتید چه چیزی تو ذهنتون نقش میبنده؟؟

وهمینطور با حروف م...ا...د...ر هرکدوم یه کلمه بگین که به ویژگی های مادرتون و یا کلا مادرا بیاد.


من میگم  : میم مثل مهربونی

              ا مثل احساس عشق ورزی

             د مثل دوست داشتن

             ر مثل روی گشاده داشتن




ادامه مطلب ...

نور امــــــــــــــــــــــید


دختر نابینایی را دیدم که میگفت:

نابینایی نقص نیست، من به هیچ وجه احساس نمی کنم نابینا هستم یا نقصی دارم...

پدر و مادر و استادانم بالهای پرواز من شده اند...

(فوق لیسانس دارد و حافظ کل قرآن او اعتماد بنفس بالایی دارد و زندگی برایش هیچ ناامیدی را رقم نزده چون دستانش از دستان خدا جدا نیست...)

فقط با خدا این معامله را کرده ام به او گفته ام: نابینا هستم هیچ اشکالی ندارد امتحان است. اگر به دیگران وابسته ام در برخی کارها اشکالی ندارد؛ همه ی این کاستی ها را با جان و دل قبول کرده ام و هیچ شکایتی ندارم تنها تنها این خواسته ی من است که ضمن اینکه تمام اعضایم اهدا شوند و با سبکی و آرامش هرچه تمام تر پرواز کنم ، از تو می خواهم در آن دنیا دستانم را از دستان امام حسن مجتبی علیه السلام رها نکنی خدای مهربانم رها نکنی... این تنها خواسته ی من است. و هر وقت مشکلی پیدا می کنم خدا را یاد میکنم و می گویم خدای من هست و همینطور امید رسیدن به امام حسن مجتبی علیه السلام ، که در دلم نقطه ی نورانی شده و هر لحظه پر رنگ تر و نورانی ترمی شود ....


دعانوشت: خدایا او را در این امتحان سربلند کن... او به من انرژی داد و صحبت هایش در و گوهری بود که تاثیر به سزایی گذاشت... خداوندا امید را در دل همه ی انسانها زنده کن... آمین


به هنگام سختی مشو نا امید                              که ابر سیه بارد آب سفید

***نظامی***