خدایا کمک کن چترِ گناه را در بارانِ رحمت رمضان وغیر رمضانت بسته نگه داریم ...
آری ؛ چترها را باید بست ، زیر باران باید رفت ...
و افسوس ، از ماه باران چند صباحی بیش نمانده است ...
منبع: گیله مرد
اشک های زیبایت را سرازیر کرده اند...
چشمان همچون مرواریدت را پر از غم کرده اند...
دستان کوچکت را نمی بینند ؟
بدن نحیفت را نظاره نمی کنند ؟
آیا نمی بینند که همچون جوجه ی سرمازده می لرزی؟
چقدر سخت است روحت برای نجات کسی پر بزند اما جسمت اسیر باشد...
عزیزدلم برایت گریستم... برایت زمزمه کردم دعایی را که نجاتت دهد... آن گرگ سیرتان نگاه مظلومانه تو را ندیدند.... لعنت برآنها.... عزیزدلم به خدا دوستت می دارم... به خدا دلم سخت گرفته است.... برای رسیدنت به آرامش خدا را صدا کرده ام..... به خدا می سپارمت...
درد نامه : رقیه... دختر خردسال امام حسین علیه السلام چه دردی کشید وقتی روی خارها کشوندنش... دندون شیریش رو از شدت ضربه سیلی کندن... اونقدر توی بیابون کشوندنش تا پاهاش تاول زد... رقیه سه سالش بود رقیه دردونه ی امام حسین بود این بلاها رو سرش آوردن... خدا لعنتشون کنه... خدایا به حق خانوم رقیه دختر سه ساله بنده ی پاکت امام حسین ظهور امام زمان رو نزدیکتر کن ... خدایا ریشه ی ظلم و جنایت رو بسوزون... خدایا چشم امید این کودک و کودک های دیگه که اینطور بهشون داره ظلم میشه فقط به تویه... خدایا بیدارمون کن تا برامون مهم باشه، مهم باشه که چقدر مردم سوریه یا حتی میانمار دارن ظلم و ستم می بینند...............................................
خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
(از دوستان عزیزم می خوام اگر دوست داشتن این پست رو به اشتراک بزارن تو وب خودشون)
مولای مهربان غزلهای من، سلام سمت زلال اشک من، آقای من سلام
باران
لحظه های پر از خشکـسالـیَم!
احساس آبیِ غزلِ احتمالـیَم!
در
این اتاق یک_دو_سه متری ام ، دلخوشم
با رنگ آسمانی ِ گلهای قالـیَم
تا
کی صدای آمدنت طول می کشد؟
پیغمبر قبیله! امام اهالـیَم!
وقتی
غروب می شود و گریه می کنی
آیا نمی شود به نگاهت بـمالـیَم
دنبال
ارتفاع ِ خودم آمدم، اگر
اطراف گیوه های تو در این حوالـیَم
ای
رمز جدول همه ی "جمعه نامه ها "
تنها جواب آینه های سوالیم!
یک
روز هم اذان ترا پخش می کنند
از پشت بام حنجره های بلالـیَم
تو لهجه ی زبان خدایی و من ولی
از پایه ریز های زبانهای لالیم
حالا کنار چشم تو لکنت گرفته ام
من دوستدالمت تو بگو دوست دالیم !؟
(شعری از علی اکبر لطیفیان)
دلنوشت: مولای من دلم برای دیدن روی ماهت پر میکشد... هرچند خزان کرده دلم... هرچند بی لیاقتم... هرچند بودنت را با جانم درک نکرده ام... اما بی هیچ بهانه ای بخدا مولایم بی هیچ بهانه ای عاشقانه دوستت دارم... نگاه مهربانت را در لحظه های تنهاییم حس میکنم... دلم را برای خودت کن تنها خودت... تولدت مبارک مهربانترینم...
دوستان خوبم اگر مایل بودید یک جمله یا متن کوتاه برای امام زمان عجل الله که نشونه ی دلتنگیتون باشه برای اون غایب همیشه ناظر برام بفرستید... و با اطمینان میگم هر چه از دل براید لاجرم بر دل نشیند...
یا حق